وقتی هستی ...

وقتی هستی

هیچکس زودتر از من

لبخند نمی ‌زند به روی تو

حتی بیداری!

تو می‌دانی از مرگ نمی‌ترسم

فقط حیف است هزار سال بخوابم

و خواب تو را نبینم

هیچ‌کس زودتر از من

به باز شدن چشم‌هات نمی‌رسد

حتی خورشید ...

دست‌هام را صلیب می‌‌کنم جلو میزت

رو به زندگی

و هر چیزِ سخت

مصلوب ‌می‌شوم با تاجی از گل 

و رد انگشتانت

تنم را شیار شیار شعله ‌ور می‌کند

 وقتی هستی

همه‌ی هستی‌ام را با لبم می‌گذارم روی شانه‌هایت

وقتی هستی

نگاهم تاب نمی‌آورد

مثل رنگ روی تنت شُره می‌کنم

وقتی هستی

هیچ چیز کم نیست

خدا هم هست

آن بیرون جای پاش هم هست بر برف

چقدر رقصیده بود آن شب!

 



نظرات شما عزیزان:

ارغوان
ساعت15:08---15 آذر 1392
خوشگلم ممنوم.

ارغوان
ساعت15:07---15 آذر 1392
راستی جایزه چی میدی؟

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 15 آذر 1392برچسب:, | 12:2 | نويسنده : parmis |