برف و یخ آب شد
چشمه ‏ها شد روان
 
شد زمین رنگ‏رنگ
خنده زد آسمان
 
باز دنیای ما
شاد و پیروز شد
 
آمد ، آمد بهار
عید نوروز شد
 
پر شد از بوی گل
کوچه ‏ها ، خانه ‏ها
 
باز آغاز شد
رقص پروانه‏ ها
 
باز هم پهن شد
سفره هفت سین
 
سبز شد ، سرخ شد
هر کجای زمین



تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, | 23:11 | نويسنده : parmis |

کودکان زیبا ( فرشته های روی زمین )

بچه که بودیم

ده بزرگترین عدد ما بود...

پدر و مادرمان را ده تا دوست داشتیم

از ناظم مدرسه مان ده تا می ترسیدیم

روزی یکی از بچه ها گفت که ده فیلم دیده است

همه داد کشیدند:دروغ می گویی

حتی معلم ریاضی هم ده فیلم ندیده است

معلم ریاضی هم البته در گمان ما اگر چیزی را ندیده بود

آن چیز اصلا وجود نداشت...

تعداد ستارگان آسمان شب های تابستان گاهی از ده هم بیشتر می شد

پدر می گفت نمی توان تعداد درختان جنگل های ارسباران را شمرد

ما هم فکر می کردیم که تعداد درختان باید بیشتر از ده باشد

ده عدد خیالی ما بود...

بزرگ شدیم عددهای ما هم بزرگ شدند

امروز گوش هایمان به شنیدن میلیون و میلیارد عادت کرده است

اما هیچ کدام از این عدد های بزرگ

زیبایی آن عدد ده کودکی را ندارد

تو را به اندازه آن ده تای کودکی دوست دارم.



تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:ده تای کودکی,, | 13:34 | نويسنده : پری |